ابزار بوکمارک این صفحه را به اشتراک بگذارید همه چی دون MR
همه چی دون MR
هر چیزی که فکرشو بکنی!

صف نانوایی وایساده بودم ............

نوبت من شد

نونوا میگه: نون می خوای ؟

گفتم : پـــ نــــه پـــ

اومدم از بچه های شما تایپ کردن یاد بگیرم...... :D


 کامپیوتر داشت کار میکرد که یِیهو دود سیاهی از پشتش زد بیرون ! میگه : کامیپوترت سوخت ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ یه برنامه مونده بود سر دلش ، آروغ زد رفلاکس شد



نوشته شده در تاريخ یک شنبه 25 دی 1390برچسب:جوک, توسط علیرضا حسینی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد